loading...
پری عشق
تنها بازدید : 7 جمعه 26 آبان 1391 نظرات (0)

ای خدا چیکار کنم؟؟؟؟

دو ساله با  عشقم دوستم با هم قرار ازدواج گذاشته بودیم کلی خاطره و رویا داشتیم هر شب تلفن و اس ام اس

بدجور به هم عادت کردیم و وابسته هم شدیم .هردو واقعا همدیگه رو میخواییم.قرار گذاشته بودیم بعد سربازی بی صاحاب

برم دنبال کار و به خانوادم بگم بریم خواستگاریش

اما !

اما یه خبر بد بهم داد بازم براش خواستگار اومده

قبلا هم خواستگارشو رد کرده به خاطر من

اما اینبار دیگه پیشه مامان باباش بهونه ای نداره

و باباش تایید کرده پسره رو

فقط میشینه گریه میکنه عشقم

نمیدونم چیکار کنم منم سربازی جلومو گرفته اگه جلو برم

پا پیش بزارم چون  نه کار دارم نه خدمتمو تموم کردم نمیزاره باهاش ازدواج کنم.

خیلی بد بختم دارم دق میکنم براش.

پری جونم چیکار کنم وقتی ازم کمک میخوای

 

تنها بازدید : 10 جمعه 26 آبان 1391 نظرات (0)

بسوزد پدر سربازی که سوزاند جگرم را

                           دوست دخترم مادر شدو من هنوز سربازم

     

       تقدیم به همه ی سربازها

 

 

(ای خدا کی سربازیم تموم میشه 5 ماه دیگه مونده)

تنها بازدید : 9 جمعه 26 آبان 1391 نظرات (0)

 

یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره . یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم . یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره . یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت چون زندگیش رو ازش میگیریم

تنها بازدید : 10 جمعه 26 آبان 1391 نظرات (0)

خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ...
به کسی توجه نمی کنه ...
از کسی خجالت نمی کشه ...
می باره و می باره و ...
اینقدر می باره تا آبی شه ...
‌آفتابی شه ...!!!
کاش ...
کاش می شد مثل آسمون بود ...
کاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی ...
بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده

 

من برای سالها مینویسم...سالها بعد که چشمانت عاشق میشوند...

افسوس که قصه ی مادر بزرگ راست بود...همیشه یکی بود یکی نبود

تنها بازدید : 10 جمعه 26 آبان 1391 نظرات (0)

    به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم...

یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.

 

یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.

یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.

یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.

یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.

یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم...

می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.

تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.

توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.

می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی...

می خوام تنها باشم...

درباره ما
Profile Pic
سلام به همه دوستان عزیز امیدوارم از مطالبی که گذاشتم خوشتون بیاد . لطفابادادن نظر منو درهرچه بهتر شدن وبلاگ همراهی کنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 153